باسلام
سالهای دور از خونه :
سالها که نه ، یادش بخیر بقول سریال اوشین ، چند روزی با مادر رفته بودم تهرون دیدن خواهر کوچیکه ، چشتون روز بد نبینه الان که برگشتیم خونه ، پدر داشت حرفای هفتمین جشنواره ی بین المللی فارابی رو نیگا میکرد ، نمی دونم چرا مادر که وارد شد بعد سلام نزد کانال دیگه !
نه کانالای ماهواره ها ! خارجیشو میگم ، نه بومیشو ! وقتیم که خارجیشو داشتیم ، نه اینکه مادر نمی ذاشت ، خودمونم فقط مثلا من و تو ، کلمه و از این دستاشو نیگا می کردیم ، البته نه مثل کلمه همه ی من و تو رو .
گذاشت تا حرفای افتاحیه تموم بشه ! خب بگوش منم خورد که دانشگاه ، البته نه فقط دانشگاه ، بلکه حوزه هم بقول مادر : نمازخونی نیست که پشت سر سیاست نماز بخونه !
هرچند ابوابی مثل شهید مطهری و بهشتی رو گاف داد ! البته گافترش پشت سر ابوابی چون معلم اول و ثانیش از سیمای جشنواره عیان بود و حاجت به بیان نداشت ! لابد
نمی دونم چرا یاد نامه ی آقای سید علی خامنه ای به عموم جوانان در اروپا و آمریکای شمالی افتادم !
پرسش :
چن تا از جوونای ایرون ، غرب و شرق و شمال جنوبش بقول آقا امام موسی کاظم علیه السلام بمونه ، بقول ترکا باغچه نزدیک ، ایرون خودمون ، خبر دارن از ابواب ، بابا ، درو دروازه ی علم دانشو میگم و از قضا اسلامی و انسونیشم ؟ که دوباب داره !
و علم و دانش شرق و غرب و شمال و جنوب ایرونم دوباب داره ؟ اینو که می دونن ؟ نه اینکه می دونن ! شنیدن و خوندنو و میگن ، از این "باب" می دونن ! از " دیگش" که نه تنها شرق و غرب و شمال و جنوب ، بلکه خود گویندش فارابیم نمی دونه ! که چی گفته !
باب سیاسی علم و دانش میگم ! باب مدنیشو میگم ، نه مکیشو اونو ! باب ...
باب تایید فرمایشات افتاحیه ی جشنواره رو میگم ، وگرنه منم مثل جوونای نه تنها اروپا و ... ، بلکه در شرق و غرب و شمال و جنوبم گوش دادم و شنیدم و ... به "خونه" برگشت ، نماز خونه رو میگم ! نه تنها گوش دهنده ، بلکه شنونده !؟ هم !
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَاللَّیلِ إِذَا یغْشَى ، وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى ، وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى ، ... .
و فقط من دخترم نه ! پسرا هم همینطور .
دلم برا پدر می سوزه ! ای کاش بقول آقای مهران مدیری دوتا تلویزیون داشتیم و الان مجبور نبود با ما نسیمو تماشا کنه ، یا بره تو خودشو ! که ای کاش منم می تونستم ! نه سالها ! و روزاشم ، بلکه یه ساعت ! م نه ، یه سیر و سفری مثل اون داشتم !
البته بقول مادر : پشت سر پدر ، ولو کره الکافرون !